خواب و چای و کا ر
ای خردمند عاقل ودانا روزنگار دانشجوبرخوانا . روزنگاری مرقوم از دانشجویی مظلوم. که یکی دانشجو بود به تربیت معلم ، چو دگر دوستانش بازیگوش گاه گاهی درس خوانا. ازقضای فلک اندر ماه پیش در درس روش تحقیق روزنگاری نوشت از خویش.
زپس و پیش می شنید تهدید که چرا کردی تحقیر؟؟ دوباره راهی شد بر سر مکتوب خویش ، خواندش بیش وبیش، ندید او تحقیر اما بسی ترسید. خواست این بار نیز بنویسد تکلیف اما با رعایت تکریم. کرد مرور چند روز خویش که نگارد یادهای خویش. گذرش افتاد بر مکانیک از برای تعمیر اتول خویش. دید برخوردی بس زشت و قبیح خواست بیان کند بر شما یاران رفیق اما ترسید که مبادا این بار نیز باشد تحقیر.پس بکرد زود فراموش . دگر روز چو بر خواست ازخواب کرد روشن تی وی دید فیلمی بس آبکی ، خواست نام برد فیلم باز هم ترسید که مبادا باشد تحقیر و شود تهدید، این نیز ببرد از یادش. راهی مدرسه گشت رفت بر کلاس درس بایستاد و بپرسید از بچه ها، آنچه داده بود به ایشان یاد. اما نبود اندر میان آنان کس از یاد داده ها دریاد.خواست این کند شرح بر شما که چه رفت بر سرش از بچه ها، اما باز هم ترسید که مبادا باشد تحقیر این نیز برفت از یادش که نگردد باز تهدید ونرفت این هفته به کلاس و دانشگاه که مبادا باشد تهدیدها ...
بسی جدی روزنگاری این بار جهت رعایت احوال نگاشت از برای شما بدین منوال : به تاریخ 18 آبان راس ساعت 7 برخواست از خواب و بکرد میل چای راهی کار شد تا ساعت 13:30 آمدش از سر کار و بکرد میل ناهار و رفت درخواب تا ساعت 16:30 برخواست از خواب و دوباره میل کرد چای و نکرد هیچ کار که شود مجبور و نگارد برای شما. به همین منوال ادامه دهند دوستان:
خواب و چای و کار، روزنگار این حقیر باشد تاآخر سال
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0